جدول جو
جدول جو

معنی خاد سر - جستجوی لغت در جدول جو

خاد سر
یک دنده، خودرأی خودسر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک سرخ
تصویر خاک سرخ
نوعی خاک به رنگ سرخ که دارای مقدار زیادی اکسید آهن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
رس، نوعی خاک که از امتزاج آن با آب خمیری چسبنده حاصل می شود و می توان آن را به شکل های مختلف درآورد و به واسطۀ مواد خارجی به رنگ های زرد، سرخ، خاکستری، سبز، سیاه، سفید در می آید، رست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد سرخ
تصویر باد سرخ
نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سرخ باد، بادرو، باد دژنام، بادشنام، بادژ، بادر برای مثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام)،
باد سوزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
بی عقل، احمق، تندخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد سرد
تصویر باد سرد
باد خنک، باد که با سرما همراه باشد، نفسی که از روی حسرت و ناامیدی از سینه برآورند، آه سرد، برای مثال مر آن درد را راه چاره ندید / بسی باد سرد از جگر بر کشید (فردوسی - ۷/۴۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
زر اعلاء. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خاص ص تَ)
به لغت تنکابنی حرف بابلی است، به خراسانی گندنا
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
خاک آستانۀ در. کنایه از دنیاست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ)
رجوع به خاک برسر شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نوعی پختگی میوه که غیرطبیعی است و مزه و رنگ میوه بد باشد
لغت نامه دهخدا
(کِ سُ)
خاک رس. رجوع به خاک رس شود
لغت نامه دهخدا
(کِ رُ)
گل رست. خاک قرمز. گل سرخ. خاک سرخ. گل چسبنده. رنگ خاک رس در وقتی که کاملاً پاک باشد سفید است ولی اغلب خاک رس برنگهای خاکستری، زرد، آبی، قرمز، سبز و سیاه یافته میشود ولی خاک رسی که کاملاً پاک باشد قرمز است و این رنگ بواسطۀ اکسید آهنی است که در او است
لغت نامه دهخدا
(لِ سَ)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. واقع در 12 هزارگزی جنوب لنگرود و یک هزارگزی خاور بجارپس. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. 110 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از شلمان رود و محصول آن برنج و چای و شغل اهالی زراعت است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج) ، نعت است مر کسی را که صاحب خیالات فاسد میباشد. چون: ’آدم خام سر چنین کند’
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ده کوچکی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. ناحیه ای است در 24 هزارگزی جنوب خاوری سی پل و 60 هزارگزی جنوب رودسر. این ده در منطقۀ کوهستانی قرار دارد وآب و هوای آن آب و هوای مناطق سردسیری است و دارای 30 تن سکنه میباشد. شغل اهالی گله داری است و زمستان ها به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ناحیه ای است در عباسی و یک جانب ’مضافات’ آن میباشد. یعنی ’مضافات’ که از بلوکهای عباسی است حدودش از قریۀ نخل ناخدا به بندر خمیر و از کوش تا خان سرخ و مرکزش بندرعباس است. (از جغرافیای غرب ایران تألیف بهمن کریمی)
لغت نامه دهخدا
(نِ خَ)
کاروانسرای را گویند و آن را خان نیز نامند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(رِ شِ سَ)
خارشی است که در سر پیدا میشود چنانکه صاحب او خواهد که کسی شپش سر او را جوید. صوره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاج سر
تصویر تاج سر
بزرگ، گرامی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد سر
تصویر باد سر
مغرور و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رس
تصویر داد رس
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی از اداره دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان زیر نظر دادستان کار می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد ور
تصویر داد ور
عادل، دادگر، دادرس
فرهنگ لغت هوشیار
خودرایی، سر پیچی از اطاعت (قانون یا بزرگتران) تمرد، بی باکی گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
خاک قرمز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد سرو
تصویر زاد سرو
سرو آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد سفر
تصویر زاد سفر
توشه، آنچه مسافر از خوراک برای سفر خود برمیدارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ سر
تصویر زاغ سر
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد سر
تصویر درد سر
دردی که در ناحیه سر احساس شود، گرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود سر
تصویر خود سر
گستاخ، بی ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام سر
تصویر خام سر
کسی که اندیشه های بیهوده در سر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
((خُ سَ))
تندخو، سودایی، بیهوده گو، بی عقل، خشک مغز، سبک وزن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
متعصب
فرهنگ واژه فارسی سره
قبرستان، گورستان، بر سر مزار کسی رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی